گرافیک کده

(الاهم عجل لولیک الفرج) >>>چرا به خود نبالم وقتی تو مولای منی<<<

گرافیک کده

(الاهم عجل لولیک الفرج) >>>چرا به خود نبالم وقتی تو مولای منی<<<

مصاحبه با محسن نامجو

 

 

 

آقای نامجو چرا از دانشگاه انصراف دادید؟
وقتی رفتم دانشگاه، می خواستم تغییراتی توی موسیقی ایرانی انجام بدهم، اما آن جا اساسا به آهنگسازی یا حتی به گروه نوازی اعتقاد نداشتند. حتی یک گروه هم توی دانشکده تشکیل نمی شد یا اجازه اش را به دانشجوها نمی دادند. معتقد بودند که دانشجو باید تلمذ کند و رابطه دانشجو و استاد، مرید و مرادی باشد. به خصوص داریوش طلایی و مجید کیانی روی این نظر تاکید داشتند. آن ها می گفتند موسیقی ایرانی، بداهه نوازی خلاقه برای خود ردیف است. می گفتند دونوازی است. گروه اصلا وجود نداشت و طبیعی بود این با سلیقه من جور درنمی آمد.


بعدش رفتید سربازی؟
نه، یک مدتی دستیار استاد محمدرضا درویشی بودم. توی یکی دو تا فیلم، مثل تخته سیاه سمیرا مخملباف، نوازندگی کردم و یک تکه هایی خواندم. تازه وارد دنیای حرفه ای شده بودم. سال 79 بود که رفتم سربازی. آن جا دوره استراحت ذهنی من بود و با موسیقی راک و بلوز آشنا شدم.


رفقای سربازی؟ قبلا هم باهاشان آشنا بودید؟
نه، توی خدمت آشنا شدیم، یعنی همشهری هام بودند. بعد از خدمت که برگشتم، با هم بودیم. یک گروه راک تشکیل دادیم به اسم گروه ماد . کنسرت دادیم و کلا وارد تجربه کاری شدیم.


یعنی این اتفاق توی دانشگاه نیفتاد و توی سربازی افتاد؟
دقیقا. دانشجوهای موسیقی خیلی پرت اند و خیلی در این مورد بی سوادند. مثلا طرف چهار تا ساز می زند ولی تابه حال یک قطعه از اریک کلاپتون نشنیده.


جنس تجربه های گروهتان چه جوری بود؟
یکی از تجربه هایی که با دوستم عبدی بهروان فر - که گیتاریست ترنج و چند قطعه دیگر است - داشتیم، این بود که من سه تارم را پیک آپ به اش وصل کردم و زدم. ساعت ها با عبدی ساز می زدیم؛ او گیتار، من سه تار. بعد از سه چهار ساعت می دیدیم که او دارد با گیتار، سبک خراسانی می زند و من با سه تار بلوز می زنم. این جابه جایی عملا اتفاق افتاد.کم کم به این نتیجه رسیدیم که گام موسیقی خراسانی، قوچانی یا قشقایی یا ترکمنی با گام بلوز عین هم هستند. کافی است از دو، رِ، می، فا، رِ را حذف کنی تا بشود بلوز. این مقوله ای بود که به ذهن هر کسی می توانست برسد. این همه دارند سه تار می زنند ولی کسی این را نفهمیده بود.


تلفیقی بودن کارها صرفا به خاطر این تجربه بود؟
من فکر می کنم تلفیق، اپیدمی زمانه ما شده. یعنی هر موزیسینی برای این که بتواند به روز باشد باید تلفیق انجام بدهد. ولی در تلفیق نباید فقط ابزار یا سازها تلفیق بشوند، می شود با یک سه تار تک هم به این نتیجه رسید.


تجربه ای که ما توی بحث تلفیق موسیقی آن طرفی با کلام این طرفی داشتیم، تجربه گروه اوهام است. کار شما چه فرق هایی با کار آن گروه دارد؟
ببینید، من برای اوهام احترام قائلم که توانست این تجربه را قبل از همه انجام بدهد، اما نکته این جاست که خواننده های این گروه یا گروه های مشابه، تسلط کافی به موسیقی ایرانی ندارند. آن ها خیلی جلوتر از زمان خودشان بودند و ایده های خوبی داشتند. ولی آواز ایرانی را بلد نبودند و نتوانستند کار را کامل انجام بدهند. من مدیون دانستن آواز ایرانی هستم.


اصلا تلفیق، اسم مناسبی است برای کاری که می کنی؟ چون مثلا گروه آکسیوم آو چویس را هم می شود گفت کار تلفیقی می کنند.
یک جور ایرانیزه کردن کار است. ربع پرده ها را که اضافه کنی، کار ایرانی می شود.


یعنی کارهایت ایرانی هستند؟
می خواهم ایرانی فرض بشوند. یک بار اتفاقی با مدیر برنامه هایم، آقای فراستی را سوار کردیم. من جلو بودم و ایشان من را نمی دید. ایشان یک مثالی زد از یک سی دی که تازه گل کرده و گفت این سی دی را که شنیدم، به بهمن قبادی گفتم این جوان، موسیقی خراسانی را آورده، راک را هم آورده، ولی وقتی می شنوم به ایرانی بودنم افتخار می کنم؛ چرا که موسیقی ایرانی توی پرچم او هست ولی راک زیر آن قرار گرفته؛ کاری که تو برعکس اش را انجام می دهی.

فروغ فرخزاد

 
 
 
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده شب می کشم
چراغهای رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است.

احمد شاملو

 


 

ما نوشتیم و گریستیم
ما خنده کنان به رقص بر خاستیم

ما نعره زنان از سر جان گذشتیم
...

کسی را پروای ما نبود
.
در دور دست مردی را به دار آویختند
:
کسی به تماشا سر برنداشت


ما نشستیم و گریستیم

ما با فریادی
از قالب خود بر آمدیم